loading...
عشق
مهدی بازدید : 11 چهارشنبه 04 دی 1392 نظرات (1)

من بعد نیکو میرم از این دنیا

اینو به خودشم گفتم ولی باور نمی کنه

ولی من واسه اون حاضرم خودمو بکشم اگه بخواد بهش ثابت میکنم

زندگی بدون اون ______________

 

 

ناراحتزندگی بی تو مرگهناراحت

مــثل یک دیوانه حــالــم دیدنیست
گریــه هــای بی مثــالم دیدنیست

.

.

مهدی بازدید : 80 سه شنبه 03 دی 1392 نظرات (0)
قلباین رمان رو نیکو خیلی دوس داره به عشقش گذاشتنمقلب

ژولیت اومدن عشقشو به شهرش قبول کرد و رومئو شروع کرد به آماده شدن برای سفر... هردو یه شدت اضطراب داشتن و نگران بودن... اولین باری بود که ژولیت قرار بود رومئوشو ببینه... ژولیت شب و روز نداشت و مدام تو فکر بود که وقتی رومئو اومد اونو کجا ببینه و چی براش ببره و چیکار بکنه و چیکار نکنه...

مهدی بازدید : 5 دوشنبه 02 دی 1392 نظرات (1)

ببین غمگین،

 

ببین دلتنگ دیدارم...

 

ببین خوابم نمی آید،

 

بیدارم...

 

نگفتم تا کنون، اما کنون بشنو:

 

تورا بیش از همه کس دوست میدارم

مهدی بازدید : 7 دوشنبه 02 دی 1392 نظرات (0)

رفته بودم سر حوض

 

تا ببینم شاید،

 

عکس تنهایی خود را در آب...

 

آب در حوض نبود

 

ماهیان می گفتند:

 

هیچ تقصیر درختان نیست

 

ظهر دم کرده تابستان بود

 

پسر روشن آب،

 

لب پاشویه نشست و

 

عقاب خورشید، آمد اورا به هوا برد که برد

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 6
  • کل نظرات : 2
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 3
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 3
  • بازدید ماه : 8
  • بازدید سال : 15
  • بازدید کلی : 266